ماجرای ظرف شستنِ من
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۱۱ ب.ظ
چند وقت پیش، یه شب بعد از شام، که ظرفا رو بردم تو آشپزخونه، نمیدونم چی شد که واسه اولین بار تصمیم گرفتم ظرفا رو بشورم... یه چند دقیقه گذشت; دیدم مامانم داره میاد آشپزخونه.فکر کردم الان حسابی غافلگیر میشه و کلی خوشحال میشه...تو همین فکرا بودم که یه دفعه اومد کنارم وایساد; یکم دیگه ظرف گذاشت کنار دستم، و خیلی آروم و عادی گفت: "اونا رو که شستی، یه دستی هم به اینا بکش، زیادم آب نریز..."
هیچی دیگه... از اون شب به بعد، دیگه مهمونی هم که میریم، احساس میکنم من باید بلند شَم ظرفا رو بشورم.
- ۰ نظر
- ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۱۱